وصیت
يكشنبه, ۲۱ دی ۱۳۹۳، ۰۳:۴۸ ب.ظ
وصیت |
سوال 1829: بعضى از شهدا وصیّت کردهاند که
ثلث ترکه آنان براى حمایت از جبهههاى دفاع مقدس مصرف شود، در حال حاضر که
موضوع این وصیتها منتفى شده، این وصایا چه حکمى پیدا مىکنند؟ جواب: در صورتى که مورد عمل به وصیّتها منتفى شود، ارثِ ورثه آنان مىشود و احوط آن است که با اذن ورثه در راههاى خیر مصرف شود. |
سوال 1830: برادرم وصیّت کرده که ثلث مالش
براى مهاجرین جنگى شهر خاصى مصرف شود، ولى درحال حاضر در شهر مزبور هیچ
مهاجر جنگى یافت نمىشود، تکلیف چیست؟ جواب: اگر احراز شود که مقصود موصى از مهاجرین جنگى کسانى هستند که در حال حاضر در آن شهر زندگى مىکنند در این صورت چون فعلا مهاجرى نیست مال، به ورثه مىرسد و در غیر این صورت، باید پول به مهاجرین جنگى که در آن شهر زندگى مىکردهاند داده شود، اگر چه فعلا کوچ کرده باشند. |
سوال 1831: آیا جایز است کسى وصیت کند که بعد
از فوتش نصف مالش را براى مجالس ختم و سوگوارى او مصرف کنند، یا آنکه
تعیین این مقدار جایز نیست، زیرا اسلام براى این موارد حد و حدود خاصى را
معیّن کرده است؟ جواب: وصیت به مال براى مصرف کردن در مراسم عزادارى و سوگوارى موصى اشکال ندارد و شرعا حد خاصى هم ندارد، ولى وصیت میّت فقط نسبت به ثلث مجموع ترکه نافذ است و در زائد بر ثلث متوقف بر اذن و اجازه ورثه است. |
سوال 1832: آیا وصیت کردن واجب است بطورى که انسان با ترک آن مرتکب معصیت شود؟ جواب: اگر ودیعهها و امانتهاى دیگران نزد او باشد و حقالناس یا حقاللّه تعالى بر عهده او باشد و در دوران حیات توانایى اداء آن را نداشته باشد، واجب است در مورد آنها وصیت کند و در غیر این صورت وصیت واجب نیست. |
سوال 1833: مردى کمتر از ثلث اموالش را براى
همسرش وصیّت کرده و پسر بزرگترش را وصىّ خود قرار داده است، ولى سایر ورثه
به این وصیّت اعتراض دارند، وصىّ دراین حالت چه وظیفه اى دارد؟ جواب: اگر وصیّت به مقدار ثلث ترکه یاکمتر از آن باشد، اعتراض ورثه به آن وجهى ندارد بلکه بر آنان واجب است طبق وصیّت عمل کنند. |
سوال 1834: اگر ورّاث، وصیّت را بطور مطلق انکار کنند، تکلیف چیست؟ جواب: مدّعى وصیّت باید آن را از راههاى شرعى ثابت کند و در صورت اثبات آن اگر به مقدار ثلث ترکه یا کمتر از آن باشد، عمل بر طبق آن واجب است و انکار ورثه و اعتراض آنان اثرى ندارد. |
سوال 1835: شخصى در حضور افراد مورد اطمینان
از جمله یکى از فرزندان ذکورش ، وصیّت کرده است که براى اداى حقوق شرعى که
بر عهده دارد از قبیل خمس و زکات و کفّارات و همچنین واجبات بدنى که بر
عهده اوست مانند روزه ، نماز و حج ، بعضى از املاک او براى مصرف در موارد
وصیّت از ترکه اش استثنا شوند، ولى بعضى از ورثه آن را رد کرده و خواهان
تقسیم همه املاک بدون استثنا بین ورثه هستند. در این مورد تکلیف چیست؟ جواب: بعد از فرض ثبوت وصیّت با دلیل شرعى یا اقرار ورثه ، در صورتى که ملک مورد وصیّت بیشتر از ثلث مجموع ترکه نباشد، آنان حق ندارند خواهان تقسیم آن شوند، بلکه واجب است با صرف آن در حقوق مالى و واجبات بدنى که میّت به آنها وصیّت کرده، به وصیّت او عمل کنند. بلکه اگر از طریق شرعى یا با اعتراف ورثه ثابت شود که میّت به مردم بدهکار است و یا حقوق مالى مربوط به خداوند مانند خمس و زکات و کفارات و یا مالى و بدنى مانند حج بر عهده اوست ، باز هم بر آنان واجب است همه دیون او را از اصل ترکه بپردازند و سپس باقیمانده آن بین ورثه تقسیم شود، هر چند نسبت به آنها وصیّتى نکرده باشد. |
سوال 1836: فردى که مالک مقدارى زمین زراعتى
است، وصیّت کرده که آن را براى تعمیر مسجد مصرف کنند، ولى ورثه او آن را
فروختهاند، آیا وصیّت متوفّى نافذ است؟ و آیا ورثه حق فروش آن ملک را
دارند؟ جواب: اگر مضمون وصیّت، این باشد که خود زمین زراعتى، فروخته و در تعمیر مسجد مصرف شود و قیمت زمین هم از ثلث ترکه، بیشتر نباشد، وصیّت نافذ است و فروش زمین، اشکال ندارد و اگر مقصود موصى، این بوده که منافع زمین صرف تعمیر مسجد شود، دراین صورت، ورثه حقّ فروش نداشتهاند. |
سوال 1837: شخصى وصیّت کرده که یک قطعه از
زمین هایش براى بجا آوردن نماز و روزه از طرف او و کارهاى خیر مصرف شود،
آیا فروش این زمین جایز است، یا آنکه وقف محسوب مىشود؟ جواب: تا زمانى که از شواهد و قرائن فهمیده نشود که منظورش این بوده که زمین به حال خود باقى بماند تا درآمدهاى آن براى او مصرف شود، بلکه فقط وصیّت کرده که زمین براى خود او مصرف گردد، این وصیّت در حکم وقف زمین نیست ، درنتیجه اگر پول آن زائد بر ثلث نباشد، فروش و صرف پول آن براى خود او اشکال ندارد. |
سوال 1838: آیا جایز است مالى به عنوان ثلث
ترکه کنار گذاشته شود و یا نزد شخصى به ودیعه گذاشته شود تا بعد از وفات او
به مصرف خودش برسد؟ جواب: این کار اشکال ندارد به شرط اینکه بعد از وفات او دو برابر آن مال براى ورثه باقى بماند. |
سوال 1839: شخصى به پدرش وصیّت کرده که براى
قضاى چند ماه نماز و روزهاى که بر عهدهاش است، اجیر بگیرد و درحال حاضر
آن شخص مفقود شده است، آیا بر پدر او واجب است کسى را براى قضاى نماز و
روزه او اجیر کند؟ جواب: تا زمانى که موت موصى با دلیل شرعى و یا از طریق علم وصى ثابت نشده، استیجار از طرف او براى قضاى نماز و روزه وى صحیح نیست. |
سوال 1840: پدرم ثلث زمین خود را براى ساخت
مسجد وصیّت کرده است، ولى با توجه به وجود دو مسجد در مجاورت این زمین و
نیاز مبرم به ساخت مدرسه، آیا جایز است به جاى مسجد، مدرسه در آن بسازیم؟ جواب: تبدیل وصیّت با ساخت مدرسه به جاى مسجد جایز نیست، ولى اگر قصدایجاد مسجد در همان زمین نبوده، فروش و مصرف پول آن براى ساخت مسجد در مکانى که نیازمند مسجد است مانعى ندارد. |
سوال 1841: آیا جایز است شخصى وصیّت کند که
جسد او بعد از مردن در اختیار دانشجویان دانشکده پزشکى قرار گیرد تا براى
تشریح و تعلیم و تعلّم مورد استفاده واقع شود یااین عمل به این جهت که موجب
مثله شدن جسد میّت مسلمان مىشود حرام است؟ جواب: به نظر مىرسد ادله تحریم مثله و امثال آن ناظر به امر دیگرى است و از امثال مورد سؤال که مصلحت مهمى در تشریح جنازه میّت وجود دارد منصرف است. اگر شرط احترام جسد میّت مسلمان که باید اصل مسلّم در نظائر این مسأله قرار داده شود حاصل باشد ظاهرا کالبد شکافى اشکال نخواهد داشت. |
سوال 1842: اگر فردى وصیّت نماید که بعضى از اعضاى بدن او بعد از مردن به بیمارستان
یا شخص دیگرى هدیه شود، آیا این وصیّت صحیح و اجراى آن واجب است؟ جواب: صحت و نفوذ این قبیل وصایا نسبت به اعضایى که جداکردن آنها از جسد میت هتک حرمت او محسوب نمىشود، بعید نیست و عمل به وصیّت در این موارد مانعى ندارد. |
سوال 1843: آیا اگر ورثه در زمان حیات موصى ،
وصیّت او را نسبت به بیشتر از ثلث اجازه بدهند، براى نفوذ آن کافى است؟ و
بر فرض کفایت ، آیا جایز است بعد از مردن موصى از اجازه خود عدول کنند؟ جواب: اجازه ورثه در زمان حیات موصى نسبت به زائد بر ثلث، براى نفوذ و صحت وصیّت کافى است و بعد از وفات موصى، حق رجوع از آن را ندارند و رجوع آنان هم اثرى ندارد. |
سوال 1844: یکى از شهداى عزیز در مورد قضاى
نماز و روزه هایش وصیّت کرده است ، ولى ترکهاى ندارد و یا ترکه او فقط
خانه و لوازم آن است که فروش آنها موجب عسر و حرج فرزندان صغیر او مىشود،
ورثه او در رابطه با این وصیّت چه تکلیفى دارند؟ جواب: اگر آن شهید عزیز ترکه اى ندارد، عمل به وصیّت او واجب نیست ، ولى بر پسر بزرگ او واجب است که بعد از رسیدن به سن بلوغ، نماز و روزههایى را که از پدرش فوت شده قضا نماید، ولى اگر ترکهاى دارد، واجب است ثلث آن در مورد وصیّت او مصرف شود و مجرّد نیاز ورثه و صغیر بودن آنان عذر شرعى براى عمل نکردن به وصیّت محسوب نمىشود. |
سوال 1845: آیا وجود موصىله در هنگام وصیّت در صحت و نفوذ وصیّت به مال شرط است؟ جواب: وجود موصىله هنگام وصیّت در وصیّت تملیکى شرط است، هر چند به صورت جنین در رحم مادرش باشد و یا حتّى جنینى باشد که هنوز روح در آن دمیده نشده است، به شرط اینکه زنده بدنیا بیاید. |
سوال 1846: موصى در وصیّت مکتوب خود علاوه بر
نصب وصى براى اجراى وصیّتهایش، فردى را هم به عنوان ناظر تعیین کرده، ولى
تصریح به اختیارات او نکرده است یعنى مشخص نیست که آیا نظارت او بر کار
وصى فقط براى اطلاع از کارهاى اوست تا بر خلاف آنچه موصى مقرّر کرده عمل
نکند یاآنکه نسبت به اعمال موصى داراى راى و نظر است و کارهاى او باید طبق
نظر و صلاحدید ناظر صورت بگیرد، اختیارات ناظر در این صورت چگونه است؟ جواب: با فرض اطلاق وصیّت، بر وصى واجب نیست درکارهایش با ناظر مشورت کند، هر چند احوط انجام آن است و وظیفه ناظر، نظارت بر وصى جهت اطلاع یافتن از کارهاى اوست. |
سوال 1847: فردى پسر بزرگ خود را وصى و مرا
ناظر بر او قرار داده و از دنیا رفته است ، سپس فرزند او نیز وفات یافته و
من تنها فردمسئول اجراى وصیّت او شدهام، ولى درحال حاضر به علت وضعیت خاصى
که دارم، اجراى امورى که به آنها وصیّت شده براى من مشکل مىباشد، آیا
تبدیل مورد وصیّت با پرداخت منافع حاصل از ثلث به اداره بهداشت جهت مصرف در
امور خیریه و براى افراد نیازمندى که تحت تکفل آن اداره هستند ومستحق کمک و
مساعدت مى باشند، جایز است؟ جواب: ناظر نمىتواند بطور مستقل به اجراى وصایاى میّت بپردازد هر چند بعد از موت موصى باشد، مگر آنکه موصى بعد از موت وصى او را وصىّ قرار داده باشد و در غیر این صورت، باید بعد از فوت وصى به حاکم شرع مراجعه کند تا فرد دیگرى را به جاى او تعیین نماید و به هر حال تعدّى از وصیّت میّت و تغییر و تبدیل آن جایز نیست. |
سوال 1848: اگر شخصى وصیّت کند که مقدارى از
اموال او براى تلاوت قرآن کریم در نجف اشرف مصرف شود و یا مالى را براى این
کار وقف نماید وبراى وصى یا متولى وقف ارسال مال به نجف اشرف جهت اجیر
کردن کسى براى قرائت قرآن ممکن نباشد، تکلیف او دراین مورد چیست؟ جواب: اگر مصرف آن مال حتّى در آینده براى تلاوت قرآن کریم در نجف اشرف ممکن باشد، واجب است به وصیّت عمل شود. |
سوال 1849: مادرم قبل از وفاتش وصیّت نمود که
طلاهاى او را شبهاى جمعه در کارهاى خیر مصرف کنم و من تاکنون این کار را
براى او انجام دادهام، ولى در صورت مسافرت به کشورهاى خارجى که ساکنین
آنها به احتمال زیاد مسلمان نیستند، تکلیف من چیست؟ جواب: تا زمانى که احراز نشود که مقصود او انفاق به عموم مردم اعم از مسلمان و غیرمسلمان بوده، واجب است آن مال فقط در امور خیریه مربوط به مسلمانان مصرف شود، هر چند با قرار دادن آن مال نزد فردى امین در سرزمین اسلامىباشد تا به مصرف مسلمانان برسد. |
سوال 1850: شخصى وصیّت کرده که مقدارى از
زمینهایش براى مصرف پول آن در مراسم عزادارى و امور خیریه به فروش برسد،
ولى فروش آن به غیر از ورثه موجب بروز مشکل و مشقت براى آنان مىشود زیرا
تفکیک زمین مزبور و زمینهاى دیگر مشکلات زیادى ایجاد مىکند، آیا جایز است
که ورثه، این زمین را بطور قسطى براى خودشان بخرند به این صورت که هر سال
مبلغى از آن را بپردازند تا با نظارت وصى وناظر درمورد وصیّت به مصرف برسد؟ جواب: اصل خرید زمین توسط ورثه براى خودشان اشکال ندارد، و خرید آن بطور قسطى به قیمت عادلانه نیز، در صورتى که احراز نشود که قصد موصى فروش نقدى زمین و مصرف پول آن در همان سال اول درمورد وصیّت بوده، اشکال ندارد به شرط آنکه وصى و ناظر این کار را به مصلحت ببینند و اقساط هم به گونهاى نباشد که منجر به اهمال و عدم اجراى وصیّت شود. |
سوال 1851: شخصى در بیمارى منجر به موت، به
دو نفر به عنوان وصى و نائب وصى وصیّت کرده و بعد از آن نظرش تغییر نموده و
وصیّت را باطل کرده و وصى و نائب را از آن مطلع نموده است و وصیّتنامه
دیگرى نوشته و در آن یکى از نزدیکان خود را که غائب مىباشد، وصى خود قرار
داده است، آیا وصیّت اول بعد از عدول و تغییر آن به حال خود باقى مىماند و
اعتبار دارد؟ و اگر وصیّت دوم صحیح و شخص غائب وصى باشد در صورتى که وصى
اوّل و نائب او که عزل شده اند به وصیّتى که موصى آن را باطل نموده استناد
کنند و اقدام به اجراى آن نمایند، آیا تصرفات آنان عدوانى محسوب مىشود و
واجب است آنچه را از مال میّت انفاق کردهاند به وصى دوم برگردانند؟ جواب: بعد از آنکه میّت در زمان حیات خود از وصیّت اول عدول نمود و وصىّ اول را عزل کرد، وصى معزول بعد از آگاهى از عزل خود حق ندارد به آن وصیّت استناد و عمل نماید و تصرّفات او در مال مورد وصیّت، فضولى و متوقف بر اجازه وصىّ مىباشد، درنتیجه اگر آن را اجازه نکند، وصى معزول ضامن اموالى است که مصرف کرده است. |
سوال 1852: شخصى وصیّت کردهاست که یکى از
املاک او متعلّق به یکى از فرزندانش باشد، سپس بعد از دو سال، وصیّت خود را
بطور کامل تغییر داده است، آیا عدول او از وصیّت قبلى به وصیّت بعدى شرعا
صحیح است؟ و در صورتى که این شخص بیمار و محتاج خدمت و مراقبت باشد، آیا
این وظیفه فقط بر عهده وصى معیّن او یعنى پسر بزرگش است یا آنکه همه
فرزندان او بطور مساوى داراى این مسئولیت هستند؟ جواب: عدول موصى از وصیّت تا زمانى که زنده است و از سلامت عقلى برخوردار است شرعا اشکال ندارد و وصیّت صحیح و معتبر از نظر شرعى، وصیّت بعدى مىباشد و مسئولیت مراقبت از شخص بیمار در صورتى که قادر به استخدام پرستار از مال خودش نباشد، بطور مساوى بر عهده همه فرزندان اوست که توانایى مراقبت از او را دارند و وصى به تنهایى مسئول آن نیست. |
سوال 1853: پدرى ثلث اموالش را براى خودش
وصیّت کرده و مرا وصىّ خود قرار داده است، بعد از تقسیم ترکه، ثلث آن کنار
گذاشته شده، آیا جایز است براى اجراى وصایاى او قسمتى از ثلث مال او را
بفروشم؟ جواب: اگر وصیّت کرده باشد که ثلث اموالش براى اجراى وصایاى او مصرف شود، فروش آن بعد از جدا کردن از ترکه و مصرف آن در مواردى که در وصیّتنامه ذکر شده است، اشکال ندارد. ولى اگر وصیّت کرده که درآمدهاى ثلث براى اجراى وصایاى او مصرف شود، در این صورت فروش عین ثلث جایز نیست هر چند براى مصرف در موارد وصیّت باشد. |
سوال 1854: اگر موصى، وصىّ و ناظر را تعیین
کند، ولى وظایف و اختیارات آنان را ذکر ننماید و همچنین متعرض ثلث اموال
خود و مصارف آن نیز نشود، در این صورت وظیفه وصىّ چیست؟ آیاجایز است ثلث
اموال موصى را از ترکه او جدا کند و در امور خیر مصرف نماید؟ و آیا مجرّد
وصیّت و تعیین وصىّ براى استحقاق او نسبت به ثلث ترکهاش کافى است تا در
نتیجه بر وصى، جدا کردن ثلث از ترکه و مصرف آن براى موصى واجب باشد؟ جواب: اگر مقصود موصى از طریق قرائن و شواهد و یا عرف محلى خاص، فهمیده شود، واجب است وصىّ به فهم خود نسبت به تشخیص مورد وصیّت و مقصود موصى که از این طریق بدست آمده عمل کند و در غیر این صورت وصیّت به خاطر ابهام و عدم ذکر متعلّق آن، باطل و لغو است. |
سوال 1855: شخصى اینگونه وصیّت کرده است :
«همه پارچه هاى دوخته شده و دوخته نشده و غیره متعلّق به همسرم باشد» آیا
مقصود از کلمه «غیره» اموال منقول اوست یا اینکه منظور چیزهایى است که کمتر
از پارچه و لباس هستند مانند کفش و امثال آن؟ جواب: تا زمانى که منظور از کلمه «غیره» که در وصیّتنامه آمده است معلوم نشود و از خارج هم مقصود موصى از آن فهمیده نشود، این جمله از وصیّتنامه با توجه به اجمال و ابهام آن قابل عمل و اجرا نیست و تطبیق آن بر یکى از احتمالاتى که در سؤال آمده، متوقف بر موافقت و رضایت ورثه است. |
سوال 1856: زنى وصیّت کرده که از ثلث ترکهاش
هشت سال نماز قضا براى او خوانده شود و بقیه آن براى ردّ مظالم و خمس و
کارهاى خیر مصرف گردد. باتوجه به اینکه زمان عمل به این وصیّت مصادف با
دوران دفاع مقدس بوده که کمک به جبهه ضرورت بیشترى داشته و وصى هم یقین
دارد که حتّى یک نماز قضا بر عهده آن زن نیست، ولى درعین حال شخصى را اجیر
کرده که به مدت دو سال براى او نماز بخواند و مقدارى از ثلث را به جبهه کمک
کرده و باقیمانده را براى پرداخت خمس و ردّ مظالم مصرف نموده، آیا در مورد
عمل به وصیّت، چیزى بر عهده وصى هست؟ جواب: واجب است به وصیّت همانگونه که میّت وصیّت کرده ، عمل شود و جایز نیست وصى، عمل به آن را حتّى در بعضى از موارد ترک کند، بنابراین اگر حتّى مقدارى از آن مال را در غیر مورد وصیّت مصرف نماید، به همان مقدار ضامن است. |
سوال 1857: شخصى به دو نفر وصیّت کرده که بعد
از وفات او طبق آنچه که در وصیّتنامه آمده است عمل کنند، در ماده سه آن
مقرّر شده که همه ترکه موصى اعم از منقول و غیرمنقول و نقد و طلبهایى که
از مردم دارد جمع شده و بعد از پرداخت بدهىهاى او از اصل ترکه، ثلث آن از
همه ترکه جدا شود و طبق مواد 4 و 5 و 6 که در وصیّتنامه آمده است مصرف گردد
و بعد از گذشت هفده سال باقیمانده ثلث، خرج ورثه فقیر شود. ولى دو وصى از
زمان فوت موصى تا پایان این مدت موفق به جدا کردن ثلث نشدهاند و عمل به
مواد مذکور براى آنان امکان ندارد و ورثه هم مدّعى هستند که وصیّتنامه بعد
از انقضاى مدت مزبور باطل است و آن دو وصى هم حق دخالت در اموال موصى را
ندارند، حکم این مسئله چیست؟ و این دو وصى چه وظیفه اى دارند؟ جواب: وصیّت و وصایت وصى با تأخیر در اجرا باطل نمىشود، بلکه بر آن دو وصى واجب است به وصیّت عمل کنند هر چند مدت آن طولانى شود و تا زمانى که وصایت آنان مقید به مهلت خاصى که به پایان رسیده است نباشد، ورثه حق ندارند مزاحم آن دو در اجراى وصیّت شوند. |
سوال 1858: بعد از تقسیم ترکه میّت بین ورثه و
صدور اسناد مالکیت به نامهاى آنان و گذشت شش سال از آن، یکى از ورثه ادعا
مىکند که متوفّى بطور شفاهى به او وصیّت کرده است که قسمتى از خانه به
یکى از پسران او داده شود و بعضى از زنان هم به این امر شهادت مىدهند، آیا
بعد از گذشت مدت مزبور، ادعاى او پذیرفته مىشود؟ جواب: مرور زمان و اتمام مراحل قانونى تقسیم ارث مانع از قبول وصیّت، در صورتى که مستند به دلیل شرعى باشد نیست، در نتیجه اگر مدّعى وصیّت، ادعاى خود را از طریق شرعى ثابت کند، بر همه واجب است که طبق آن عمل نمایند و در غیر این صورت هر کسى که اقرار به صحت ادعاى او کرده، واجب است به مضمون آن ملتزم باشد و به مقدار سهم خود از ارث برطبق آن عمل نماید. |
سوال 1859: شخصى به دو نفر وصیّت کرده است که
قطعهاى از زمینهاى او را بفروشند و به نیابت از او به حج بروند و در
وصیّتنامه خود یکى از آن دو را به عنوان وصى و دیگرى را ناظر بر او قرار
داده است، سپس شخص سومى پیدا شده است که ادعا مىکند که مناسک حج را بدون
کسب اجازه از وصى و ناظر به نیابت از او بجا آورده است و درحال حاضر وصى هم
از دنیا رفته و فقط ناظر زنده است، آیا ناظر باید دوباره با پول آن زمین
از طرف میّت فریضه حج انجام دهد؟ یا آنکه واجب است پول زمین را به عنوان
اجرت به کسى بدهد که ادعا مىکند از طرف میّت حج را بجا آورده است؟ و یا
چیزى در این رابطه بر او واجب نیست؟ جواب: در صورتى که حج بر عهده میّت باشد و بخواهد با وصیّت به انجام حج توسط نائب، برئالذّمه شود اگر شخص سومى به نیابت از میّت حج بجا آورد، براى او کافى است ولى آن شخص حق مطالبه اجرت از هیچکس را ندارد و در غیر این صورت، ناظر و وصى باید به وصیّت میّت عمل کنند و با پول زمین از طرف او فریضه حج را بجا آورند و اگر وصى قبل از عمل به وصیّت بمیرد، بر ناظر واجب است که براى عمل به وصیّت به حاکم شرع مراجعه کند. |
سوال 1860: آیا جایز است ورثه، وصى را وادار
به پرداخت مبلغ معیّنى براى قضاى نماز و روزه از طرف میّت نمایند؟ و وصىّ
در این مورد چه تکلیفى دارد؟ جواب: عمل به وصایاى میّت جزء مسئولیتهاى وصى و بر عهده اوست و باید براساس مصلحتى که تشخیص مىدهد به آن عمل کند و ورثه حق دخالت در آن را ندارند. |
سوال 1861: سند وصیّت هنگام شهادت موصى در
بمباران مخازن نفتى همراه او بوده و در نتیجه در آن حادثه سوخته و یا مفقود
شده و کسى هم از مضمون آن آگاه نیست و در حال حاضر وصى نمىداند که آیا
فقط او به تنهایى وصىّ است یا آنکه وصىّ دیگرى نیز وجود دارد، وظیفه او
چیست؟ جواب: بعد از ثبوت اصل وصیّت، بر وصى واجب است در مواردى که یقین به حصول تغییر و تبدیل در آنها ندارد، به وصیّت عمل نمایدو بر این احتمال که ممکن است وصى دیگرى نیز باشد اعتنا نکند. |
سوال 1862: آیا جایز است موصى فردى غیر از ورثهاش را به عنوان وصى خود برگزیند؟ و آیا کسى حق دارد با این کار او مخالفت نماید؟ جواب: انتخاب و تعیین وصى از بین کسانى که موصى، آنان را شایسته این کار مىداند، منوط به نظر خود او است و اشکال ندارد که فردى غیر از ورثه را به عنوان وصى خود تعین کند و ورثه حق اعتراض به او را ندارند. |
سوال 1863: آیا جایز است بعضى از ورثه بدون مشورت با دیگران و یا جلب موافقت وصى، از اموال میّت تحت عنوان ضیافت براى او انفاق کنند؟ جواب: اگرقصد آنان از این کار، عمل به وصیّت است، انجام آن بر عهده وصى میّت است و آنان حق ندارند بدون موافقت وصى، خودسرانه اقدام به این کار کنند و اگر قصد دارند که از ترکه میّت به حساب ارث ورثه انفاق کنند، انجام آن منوط به اذن سایر ورثه است و اگر آنان راضى نباشند، نسبت به سهم ورثه دیگر این کار حکم غصب را دارد. |
سوال 1864: موصى در وصیّتنامه اش ذکرکرده است
که فلانى وصى اول و زید وصى دوم او و عمرو وصىّ سوّم اوست، آیا هر سه نفر
با هم وصىّ او هستند یا آنکه فقط نفر اول وصى اوست؟ جواب: این موضوع تابع قصد و نظر موصى است و تا از شواهد و قرائن بدست نیاید که مقصود او وصایت آن سه نفر به نحو اجتماعى است و یا وصایت آنان به نحو ترتیبى و تعاقبى است، باید توافق کنند که در عمل به وصیّت به نحو اجتماعى عمل نمایند. |
سوال 1865: اگر موصى سه نفر را به نحو
اجتماعى وصى خود قرار دهد، ولى آنان در مورد روش عمل به وصیّت، به توافق
نرسند، نزاع بین آنان چگونه باید از بین برود؟ جواب: در موارد تعدّد وصىّ، در صورتى که راجع به چگونگى عمل به وصیّت اختلاف بروز کند، واجب است به حاکم شرع مراجعه نمایند. |
سوال 1866: با توجه به اینکه من پسر بزرگ
پدرم هستم و شرعا باید قضاى نماز و روزههاى او را بجا بیاورم، در موردى که
قضاى نماز و روزه چند سال بر عهده پدرم باشد، ولى وصیّت کرده باشد که فقط
قضاى نماز و روزه یک سال براى او بجا آورده شود، تکلیف من چیست؟ جواب: اگر میّت وصیّت کرده باشد که قضاى نماز و روزههاى او از ثلث ترکه بجا آورده شود، جایز است از ثلث ترکه، شخصى را براى انجام آن اجیر نمایید و اگر نماز و روزهاى که بر ذمّه اوست بیشتر از مقدارى باشد که وصیّت کرده است، بر شما واجب است که آنها را براى او قضا کنید، هر چند با اجیر کردن شخصى از مال خودتان براى انجام آن باشد. |
سوال 1867: شخصى به پسر بزرگ خود وصیّت کرده
است که قطعه معیّنى از زمینهاى او را بفروشد و با پول آن از طرف او حج بجا
بیاورد و او هم متعهد شده که این کار را براى پدرش انجام دهد، ولى با توجه
به اینکه نتوانسته به موقع، مجوز سفر حج را از سازمان حج و زیارت بگیرد و
اخیرا هزینههاى آن هم افزایش یافته است، بطورى که پول آن زمین براى انجام
سفر حج کفایت نمىکند، عمل به وصیّت توسط خود او غیر ممکن شده است، در
نتیجه مجبور شده جهت انجام حج براى پدرش کسى را نائب بگیرد، ولى پول زمین
براى اجرت نیابت کافى نیست، آیا بر بقیه ورثه واجب است که براى عمل به
وصیّت پدر با او همکارى کنند یا آنکه انجام آن فقط وظیفه پسر بزرگتر است
زیرا به هر حال او باید از طرف پدرش فریضه حج را انجام دهد؟ جواب: در فرض مورد سؤال، پرداخت هیچیک از هزینههاى حج بر سایر ورثه واجب نیست، ولى اگر حج بر ذمّه موصى مستقر شده باشد و پول زمینى که جهت انجام حج به نیابت از او معیّن کرده براى پرداخت هزینههاى حج نیابتى هر چند از میقات کافى نباشد، در این صورت واجب است هزینههاى حج میقاتى از اصل ترکهتکمیل شود. |
سوال 1868: اگر قبضى وجود داشته باشد که نشان
دهد میّت مبالغى را به عنوان حقوق شرعى خود پرداخته و یا عدهاى شهادت
دهند که او حقوق خود را مىپرداخته است، آیا بر ورثه پرداخت حقوق شرعى او
از ترکه واجب است؟ جواب: مجرّد وجود قبض پرداخت مبالغى به حساب حقوق شرعى توسط میّت و یا شهادت شهود به اینکه او حقوق شرعى خود را مىپرداخته است، حجت شرعى بر برائت ذمّه او از آن حقوق و همچنین عدم تعلّق حقوق شرعى به اموال او محسوب نمىشود، در نتیجه اگر او در زمان حیات یا در وصیّتنامه اعتراف کرده باشد که مقدارى به عنوان حقوق شرعى بدهکار است و یا در ترکه او وجود دارد و یا ورثه یقین به آن پیدا کنند، بر آنان واجب است آن مقدار را که میّت به آن اقرار کرده و یا یقین به وجود آن دارند، از اصل ترکه میّت بپردازند و در غیر این موارد چیزى بر آنان واجب نیست. |
سوال 1869: شخصى ثلث اموالش را براى خودش
وصیّت کرده و در حاشیه وصیّتنامه خود قید کرده است که خانه موجود در باغ
براى تأمین مخارج ثلث است و وصى باید بعد از گذشت بیست سال از وفات او، آن
را بفروشد و پول آن را براى او مصرف نماید. آیا ثلث باید از همه ترکه اعم
از خانه و اموال دیگر محاسبه شود تا در صورتى که قیمت خانه کمتر از مقدار
ثلث باشد، از سایر اموال میّت تکمیل شود، یا آنکه ثلث، فقط خانه است و
اموال دیگرى از ورثه به عنوان ثلث گرفته نمىشود؟ جواب: اگر بخواهد با وصیّت و آنچه در حاشیه وصیّتنامه ذکر کرده، فقط خانه را به عنوان ثلث براى خودش تعیین کند و آن خانه هم از ثلث مجموع ترکه بعد از پرداخت بدهىهاى میّت بیشتر نباشد، در این صورت فقط خانه ثلث است و اختصاص به میّت دارد و همینطور است اگر قصد او بعد از وصیّت به ثلث ترکه براى خودش، تعیین خانه براى مصارف ثلث باشد و قیمت آن هم به مقدار ثلث مجموع ترکه بعد از پرداخت دیون باشد و درغیر این صورت باید اموال دیگرى از ترکه به خانه ضمیمه شود، به مقدارى که مجموع آنها به اندازه ثلث ترکه برسد. |
سوال 1870: بعد از گذشت بیست سال از تقسیم
ارث و گذشت چهار سال از اینکه دختر میّت سهم خود را فروخته است، مادر
وصیّتنامهاى را آشکار کرد که بر اساس آن همه اموال شوهر متعلق به همسر
اوست و همچنین اعتراف نمود که این وصیّتنامه از زمان فوت شوهرش نزد او بوده
ولى تاکنون کسى را از وجود آن آگاه نکرده است، آیا با وجود آن حکم به
بطلان تقسیم ارث و فروش سهم الارث توسط دختر میّت مىشود؟ و بر فرض بطلان،
آیا ابطال سند رسمى ملکى که شخص سومى آن را از دختر خریده، براثر اختلاف
بین دختر و مادر در مورد آن صحیح است؟ جواب: بر فرض صحت وصیّت مزبور و ثبوت آن با دلیل معتبر، چون مادر از زمان وفات شوهرش تا هنگام تقسیم ترکه علم به آن وصیّت داشته و هنگام دادن سهم دختر و فروش آن به دیگرى توسط او، وصیّتنامه در دست مادر بوده و در عین حال نسبت به وصیّت سکوت کرده و از اعتراض نسبت به دادن سهم به دختر با فرض این که محذورى از اعلام نداشته خوددارى نموده و همچنین هنگامى که آن دختر سهم خود را فروخته، به فروش آن هم اعتراضى نکرده است، همه اینها رضایت او به گرفتن سهم الارث توسط دختر و فروش آن محسوب مىشود و بعد از آن حق ندارد آنچه را به دخترش داده از او مطالبه کند و همچنین حق مطالبه چیزى را هم از مشترى ندارد و معاملهاى که دختر او انجام داده محکوم به صحت است و مبیع نیز مال مشترى است. |
سوال 1871: یکى از شهدا به پدرش وصیّت کرده
که اگر با حفظ خانه مسکونى او قادر به پرداخت بدهىهاى او نیست، آن را
بفروشد و با پول آن دیون او را ادا کند و همچنین وصیّت کرده که مبلغى در
کارهاى خیر مصرف شود و پول زمین هم به دائى او داده شود و مادرش را هم به
حج بفرستد و قضاى چند سال نماز و روزه از طرف او بجا آورده شود. سپس برادر
وى با همسرش ازدواج نمود و با آگاهى از خرید قسمتى از خانه توسط همسر شهید
درخانه او ساکن شد و مبلغى را براى تعمیر خانه پرداخت کرد و یک سکه طلا هم
از فرزند شهید گرفت تا براى تعمیر خانه مصرف کند، تصرفات او در خانه شهید و
اموال فرزند او چه حکمى دارد؟ با توجه به اینکه اقدام به تربیت و پرداخت
نفقه فرزند شهید نموده، استفاده او از حقوق ماهانهاى که مخصوص فرزند شهید
است چه حکمى دارد؟ جواب: واجب است همه اموال آن شهید عزیز محاسبه شود و بعد از پرداخت همه دیون مالى او از آن، ثلث باقیمانده آن براى اجراى وصیّتهاى او مانند قضاى نماز و روزه از طرف او و پرداخت هزینه سفر حج به مادر و امثال آنها، مصرف شود، سپس دو ثلث دیگر و باقیمانده ثلث قبلى بین ورثه شهید که عبارتند از پدر و مادر و فرزند و همسر او، طبق کتاب و سنت تقسیم شود و همه تصرفات در خانه و وسایلى که مال آن شهید هستند باید با اذن ورثه و ولىّ شرعى صغیر صورت بگیرد و برادر شهید هم حق ندارد هزینه تعمیراتى را که بدون اذن و اجازه ولىّ شرعى صغیر در خانه انجام داده، از مال صغیر بردارد و همچنین جایز نیست سکه طلا و حقوق ماهانه صغیر را براى تعمیر خانه و مخارج خودش مصرف نماید و حتّى نمىتواند آنها را براى انفاق بر خود صغیر هم استفاده کند مگر با اذن و اجازه ولىّ شرعى او و در غیر این صورت ضامن آن مال است و باید آن را به صغیر بپردازد و همچنین خرید خانه هم باید با اذن و اجازه ورثه و ولىّ شرعى صغیر صورت بگیرد. |
سوال 1872: موصى در وصیّتنامه خود نوشته است
که همه اموال او که شامل سه هکتار باغ میوه است به این صورت مصالحه
شدهاند که دو هکتار آن بعد از وفات او مال جمعى از فرزندانش باشد و هکتار
سوم براى خودش باشد تا در وصایاى او مصرف شود و بعد از فوت او معلوم شده که
مجموع مساحت باغهاى او کمتر از دو هکتار است، بنابر این اولا آیا مطلبى که
در وصیّتنامه نوشته، مصالحه بر اموال به آن صورت که او نوشته محسوب مىشود
یا آنکه وصیّت بر اموالش بعد از وفات اوست؟ و ثانیا: بعد از آنکه معلوم شد
که مساحت باغهاى او کمتر از دو هکتار است، آیا همه آن اختصاص به فرزندان
او دارد و موضوع یک هکتارى که اختصاص به خودش داده بود منتفى مىشود یا
آنکه بگونه دیگرى باید عمل شود؟ جواب: تا زمانى که تحقّق صلح توسط او در زمان حیاتش بر وجه صحیح شرعى که متوقف بر قبول مصالح له در زمان حیات مصالح است، احراز نشده باشد آنچه که او ذکر کرده بر وصیّت حمل مىشود، در نتیجه وصیّت او راجع به اینکه باغهاى میوه براى جمعى از فرزندان او و خودش باشد در ثلث مجموع ترکه، نافذ است و در زائد بر ثلث متوقف بر اجازه ورثه است و در صورت عدم اجازه آنان، مقدار زائد بر ثلث، ارث آنان است. |
سوال 1873: فردى همه اموال خود را به نام پسر
خود نموده است به این شرط که بعد از وفات پدر، مقدار معیّنى پول نقد به هر
یک از خواهرانش به جاى سهم آنان از ارث بپردازد، ولى یکى از خواهران او
هنگام فوت پدر حضور نداشت و در نتیجه نتوانست در آن زمان حق خود را بگیرد و
هنگامى که به آن شهر مراجعت نمود، حق خود را از برادرش مطالبه کرد. ولى
برادرش در آن زمان چیزى به او نپرداخت و در حال حاضر که چندین سال از آن
مىگذرد و قدرت خرید مبلغ مورد وصیّت بسیار کاهش پیدا کرده، اعلام نموده که
حاضر است آن مبلغ را به او بپردازد، ولى خواهر او آن پول را با همان قدرت
خریدش در آن زمان، مطالبه مىکند و برادر او از پرداخت آن خوددارى مىکند و
خواهرش را متّهم به مطالبه ربا مىنماید. این مسئله چه حکمى دارد؟ جواب: اگر اصل تحویل ترکه به فرزند مذکر و وصیّت به پرداخت مبالغى پول به فرزندان مونث بر وجه صحیح شرعى محقّق شده باشد، هر یک از خواهران فقط استحقاق دریافت مبلغ مورد وصیّت را دارند، ولى در صورتى که قدرت خرید هنگام پرداخت، از قدرت خرید در وقت فوت موصى کمتر شده باشد، احوط این است که دو طرف در مورد مقدار تفاوت با هم مصالحه کنند و این در حکم ربا نیست. |
سوال 1874: پدر و مادرم در زمان حیاتشان و در
حضور سایر فرزندان یک قطعه زمین کشاورزى را به عنوان ثلث اموالشان اختصاص
دادند تا بعد از وفات براى پرداخت هزینههاى کفن و دفن و روزه و نماز و
غیره، مورد استفاده قرار گیرد و راجع به آن به من که تنها پسرشان هستم
وصیّت کردند و با توجه به اینکه آنان بعد از وفات، پول نقدى نداشتند، هزینه
همه آن امور را از پول خودم پرداخت کردم، آیا اکنون جایز است مقدارى را که
خرج کردهام از ثلث مذکور بردارم؟ جواب: اگر آنچه را که براى میّت خرج کردهاید به حساب وصیّت و به قصد برداشتن آن از ثلث پرداخته باشید، جایز است آن را از ثلث اموال میّت بردارید و در غیر اینصورت جایز نیست. |
سوال 1875: مردى وصیّت کرده که اگر همسرش بعد
از وفات او ازدواج نکرد، ثلث خانهاى که در آن سکونت دارد مال او باشد و
با توجه به اینکه او بعد از انقضاى عدّه، ازدواج نکرده و نشانهاى هم مبنى
بر قصد ازدواج او در آینده وجود ندارد، تکلیف وصى و سایر ورثه در مورد
اجراى وصیّت موصى چیست؟ جواب: بر آنان واجب است فعلا ملک مورد وصیّت را به زوجه بدهند، ولى این انتقال مشروط به عدم ازدواج است، در نتیجه اگر بعد از آن، ازدواج کند، ورثه حق فسخ و پس گرفتن ملک را دارند. |
سوال 1876: هنگامى که مىخواستیم ارثیه
پدرمان را که او نیز از پدرش به ارث برده بود و بین ما و عمو و مادربزرگ ما
مشترک بود و آنان نیز آن اموال را از جدّ ما، به ارث برده بودند، تقسیم
کنیم آنان وصیّتنامه جدّم مربوط به سى سال قبل را ارائه دادند، که در آن
به هر کدام از مادربزرگ و عمویم علاوه بر سهمشان از ترکه، مبلغ معیّنى پول
نقد هم وصیّت کرده بود، ولى آن دو این مبلغ را به قیمت فعلى آن تبدیل نموده
و در نتیجه چندین برابر مبلغ مورد وصیّت را از اموال مشترک به خود تخصیص
دادند، آیا این کار آنان شرعا صحیح است؟ جواب: احتیاط این است که نسبت به تفاوت قدرت خرید پول، با هم مصالحه کنید، و اگر در این زمینه قانونى وجود داشته باشد باید مراعات گردد. |
سوال 1877: یکى از شهداى عزیز وصیّت کرده که
فرشى را که براى خانهاش خریده است به حرم ابى عبدالله الحسین «علیه
السلام» در کربلاى معلّى هدیه شود و در حال حاضر اگر بخواهیم آن را در
خانه نگه داریم تا عمل به وصیّت ممکن شود، خوف این را داریم که فرش تلف
شود، آیا جایز است براى جلوگیرى از ضرر و خسارات، از آن در مسجد یا حسینیه
محله استفاده کنیم؟ جواب: اگر حفظ فرش تا زمانى که امکان عمل به وصیّت را پیدا کنید، متوقف بر استفاده از آن بطور موقت در مسجد یا حسینیه باشد، اشکال ندارد. |
سوال 1878: شخصى وصیّت کرده که مقدارى از
درآمدهاى بعضى از املاکش به مصرف مسجد و حسینیه و مجالس دینى و امور خیریه و
مانند آن برسد، ولى ملک مذکور و املاک دیگر او غصب شدهاند و گرفتن آن از
دست غاصب هزینههایى را در بردارد، آیا جایز است که آن هزینهها از موصى
به برداشت شود؟ و آیا مجرّد امکان آزاد کردن ملک از غصب براى صحت وصیّت
کافى است؟ جواب: برداشتن هزینههاى گرفتن املاک از دست غاصب از درآمدهاى ملک مورد وصیّت، به همان مقدار اشکال ندارد و براى صحت وصیّت به ملک، قابلیت آن براى استفاده در مورد وصیّت کافى است هر چند بعد از گرفتن آن از دست غاصب باشد و این کار هم نیازمند صرف مال باشد. |
سوال 1879: شخصى همه اموال منقول و غیر منقول
خود را براى پسرش وصیّت کرده و با این کار شش دختر خود را از ارث محروم
نموده است، آیا این وصیّت نافذ است؟ و در صورتى که نافذ نباشد، چگونه آن
اموال بین شش دختر و یک پسر تقسیم مىشود؟ جواب: صحت وصیّت مزبور فىالجمله مانعى ندارد، ولى فقط به مقدار ثلث مجموع ترکه نافذ است و در مقدار زائد بر آن، متوقف بر اجازه جمیع ورثه است، در نتیجه اگر دخترها از اجازه آن خوددارى کردند، هر یک از آنان سهمالارث خود را از 23 ترکه مىبرند، بنابر این دارایى پدر به بیست و چهار قسمت تقسیم مىشود و سهم پسر از آن به عنوان ثلث موصى به 824 و سهم او از 23 باقیمانده 424 مىشود و سهم هر یک از دخترها هم 224 است و به عبارت دیگر نصف مجموع ترکه متعلّق به پسر است و نصف دیگر بین آن شش دختر تقسیم مىشود. |